موقعیت جغرافیایی البرز در جنوب دریای کاسپی، بین قفقاز در غرب و آسیای میانه در شرق، همراه با تنوع چشمگیر زیستمحیطی آن، باعث شده این منطقه نقش مهمی در پراکنش جوامع انسانی پارینهسنگی و فرهنگهای آنها طی پلیستوسن بازی کند. بر اساس یافتههای موجود انسانریختها حداقل از اواخر دوره پارینهسنگی قدیم در این منطقه حضور داشته اند. هرچند با توجه به کشفیات دمانیسی در قفقاز این احتمال قویاٌ وجود دارد که طی گسترش نخستین موج جمعیتی انسان راست قامت از آفریقا به آسیا، این انسانریختها وارد منطقه البرز نیز شده باشند. غار دربند رشی در البرز مرکزی نشان می دهد که همانند جنوب قفقاز، در البرز نیز شماری از غارها بصورت متناوب مورد استفاده گروههای شکارگر-گردآور و خرسهای غار بودهاند.
با توجه به یافتههای غار کیارام، یرشلمان، بوزیر و چند محوطه باز دیگر، گروههای شکارگر-گردآور پارینهسنگی میانی در اکثر نواحی البرز حضور داشتهاند. آغاز این دوره در البرز با توجه به سالیابیهای آزیخ احتمالاٌ در حدود 200 هزار سال پیش و پایان آن با توجه به یافتههای زاگرس احتمالاٌ در حدود 40 هزار سال پیش بوده است. وجود گونههای منطبق با محیطهای جنگلی و نیمه جنگلی مثل گوزن (مرال)، گاو وحشی و خرس در مکانهای کاوش شده نشان میدهد که این ستها احتمالاٌ مربوط به دوره میان یخچالی یا یک میان دورهی کم یخبندان آشکوب ایزوتوپی 5 هستند که در چارچوب زمانی تقریبی بین 128 هزار سال تا حدود 70 هزار سال پیش جای میگیرند.
برای دریافت مقاله اینجا را ببینید
نخستین انسانهای ساکن ایران چه کسانی بودند و تاریخ حضور آنها در این سرزمین به چند هزار سال پیش باز میگردد؟ برای بسیاری از مردم جواب این سوال تاریخ هایی در حدود سه هزار سال یا حداکثر هفت هزارسال است! اما واقعیت این است که پیش از آغاز یکجانشینی و شکلگیری نخستین روستاها در حدود ده هزار سال پیش، ساکنین فلات ایران برای صدها هزار سال از طریق شکار حیوانات، صید آبزیان و گردآوری گیاهان و ریشههای خوراکی امرار معاش میکردند و بصورت کوچرو زندگی میکردند. تاریخ این ساکنین اولیه بنابه دلایل مختلف، تاریخی ناپیدا و کمشناخته است. زیرا برخلاف دورههای تاریخی که بیشتر مورد توجه باستانشناسان بوده، پژوهشگران کمی به این دوره پرداختهاند. از سوی دیگر مدارک باقیمانده از جوامع اولیه شکارگر و گردآور خوراک معمولا بسیار کم حفظ شده است. در نتیجه ما امروز این دوران طولانی را که بیش از نود درصد تاریخ ست انسان در این سرزمین را تشکیل میدهد بسیار کم میشناسیم.
برای دریافت فایل اینجا را ببینید
غار نیمه ویران اشکفت گاوی که خرابههای آن سالها پشت تاسیسات سنگشکنی پتروشیمی مرودشت پنهان مانده، رازهای شگفتی از زندگی و مرگ نیاکان عصر سنگ ما را در دل خود پنهان کرده است. این غار زمانی ستگاه گروههایی از شکارگران اواخر دوران پارینهسنگی بود که طبق بررسیهای اخیر دو پژوهشگر امریکایی همنوعان خود را قصابی می کردند و احتمالا میخوردند!
اشکفت گاوی نخستین بار در بررسی باستانشناختی مرودشت توسط باستانشناس فقید امریکایی ویلیام سامنر در سال 1348 شناسایی شد. پس از گذشت تقریبا یک دهه، مایکل روزنبرگ طی بررسی غارها و دیگر مکانهای دوران پارینهسنگی مرودشت در سال 1357 در این غار کاوش محدودی انجام داد که در نتیجه آن آثاری از سه دوره مختلف پارینهسنگی با قدمتی بین حدود 12 هزار سال تا بیش از 40 هزار سال کشف شد. این آثار شامل ابزار سنگی، استخوان حیوانات و شماری قطعات استخوان و دندان انسان بود که نشان دهنده استفاده شکارگران دوره های پارینه سنگیمیانی، جدید و فرا پارینهسنگی از این غار بود.
برای دریافت فایل پی دی اف یادداشت اینجا را ببینید.
مشخصات کتابشناسی:
بیگلری، فریدون 1394، شواهد احتمالی از آدمخواری در میان شکارگران اواخر عصر سنگ در جنوب زاگرس، دانشنامه، شماره 8، ص 119-1
نقشه سه بعدی ناهمواریهای منطقه ازگله و باویسی و موقعیت غارها و پناهگاههای بررسی شده
دشتهای کم ارتفاع حاشیهی زاگرس در غرب استان کرمانشاه از لحاظ استقرارهای پارینهسنگی تقریباً ناشناخته هستند. بررسی اخیر دشت سرقلعه در منطقهی ازگله منجر به شناسایی شمار قابل توجهی از مکانهای پارینهسنگی شد که برای نخستین بار اطلاعاتی از استقرارهای جوامع پارینهسنگی جدید و فرا پارینهسنگی در این نواحی کمارتفاع را به دست داد. در نتیجهی این بررسیها که با هدف شناسايي، نمونهبرداری و ثبت مکانهای واقع در غارها و پناهگاههای صخرهای طی دو مرحله در سال 1389 انجـام شد، تعداد 28 غار و پناهگاه صخرهای در حاشیهی دشت سرقلعه و یک پناهگاه در حاشیهی رودخانهی داری زنگنه در جنوب و جنوبغربی ازگله در استان کرمانشاه شناسایی شد. مکانهای شناسایی شده در سرقلعه باویسی شامل سه مجموعه غار و پناهگاه صخرهای هستند که بین 520 تا 680 متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاند. در بررسی این مکانها مجموعههایی از دستساختههای سنگی گـردآوری شد که بـا توجـه به فناوری و گونهشناسی عمدتاً به دورههای پارینهسنگی جدید و فرا پارینهسنگی منتسب هستند.
دهانه یکی از غارهای بررسی شده در نزدیکی تنگ جنگه
نتایج حاصل از بررسیهای مذکور نشان میدهد که این مناطق کمارتفاع واقع در کوهپایههای غربی زاگرس طی دورههای پارینهسنگی جدید و فراپارینهسنگی به طور مکرر مورد استفاده جوامع شکارگر ـ گردآورندهای بوده که از غارها و پناهگاههای صخرهای منطقه برای مقاصد مختلفی از جمله اردوگاه اصلی یا ایستگاه گذری استفاده کردهاند.
نمونه هایی از ابزارهای دوره فراپارینه سنگی (-12 هزار سال پیش) از منطقه بررسی سرقلعه
منبع:
بیگلری، فریدون و سونیا شیدرنگ 1392 استقرارهای اواخر پارینهسنگی در کوهپایههای غربی زاگرس، گزارش مقدماتی بررسی غارها و پناهگاههای سرقلعه باویسی (ازگله)، استان کرمانشاه، باستان شناسی ایران 3، صص. 28-9.
نمای عمومی پناهگاه صخره ای قلعه بزی 3
بررسی میکروسکپی لبه ابزارهای سنگی دوران پارینه سنگی یکی از شیوه هایی است که در چند دهه اخیر رواج فراوانی یافته و اطلاعات جالب توجه ای درباره نحوه استفاده از ابزارهای سنگی ارایه کرده است. متاسفانه در ایران این چنین بررسی های میکروسکپی چندان مورد توجه نبوده و تنها در چند سال اخیر است که ابزارهای دوران پارینه سنگی به دست آمده در ایران با این شیوه بررسی شده اند.
در این مقاله نتایج بررسی میکروسکپی مقدماتی چند ابزار سنگی از نوع تیزه مربوط دورهی پارینهسنگی میانی، با قدمت بیش از چهل هزار سال پیش، از پناهگاه صخرهای قلعه بزی در جنوب غربی اصفهان ارایه میشود. سه تیزه از مجموعهی دستساختههای سنگی بهدستآمده از گمانهزنی پناهگاه مذکور برای بررسی ریز ساییدگی انتخاب شدند. با استفاده از میکروسکوپ دو چشمی (بزرگنمایی کم) و میکروسکوپ متالوگرافی (بزرگنمایی زیاد) ابزارهای مورد نظر از لحاظ وجود درز، لب پریدگی، ساییدگی، جلا و خش بـررسی شدند. آسیبهای طبیعی وارده مربوط به پس از نهشتهشدن نمونهها اندک بودند و تنها پتینهی روشنی در سطح حباب ضربه و بخشهایی از ستیغها و لبهها مشاهده شد. بر روی دو نمونه از ابزارها آثار ریز ساییدگی یافت شد. نمونهی نخست یک تیزهی دورویه است که آثار لب پریدگی و جلا در لبهی انتهایی آن دیده مـیشود که نشانهی استفادهی آن در قصابی لاشه است. بررسی ستیغها در بخش تحتانی منجر به شناسایی خش، ساییدگی و جلا در هر دو رویه شد، اما آثار ریز ساییدگی در سطح ستیغهای بخش فوقانی مشاهده نشد. این الگو میتواند نشانهی قرارگیری بخش تحتانی در دسته باشد. اگرچه از طریق ساخت و استفادهی تجربی یک نمونهی جدید، میتوان این فرضیه را مورد سنجش قرار داد. در سطح نمونهی دوم که یک تیزه است، آثاری از استفاده یافت شد که نشانهی برش مواد نرم تا نسبتا سفت و احتمالا در اثر قصابی لاشه شکار ایجاد شده است.
تیزه موستری با آثار ساییدگی در لبه و بخش تحتانی
وجود شواهد ریز ساییدگی همراه با شرایط خوب حفاظتی مجموعه دست ساختههای سنگی قلعه بزی این امکان را فراهم آورده که کل مجموعه (قلعه بزی 2 و قلعه بزی 3) به طور گستردهتری از لحاظ ریز ساییدگی بررسی شود. چنین بررسی کاملی میتواند اطلاعات ما را از شیوههای استفاده از ابزار سنگی توسط انسانهای دورهی پارینهسنگی میانی در مرکز فلات ایران و نحوه معیشت آنها افزایش دهد.
منبع:
Claud, E., F. Biglari, and J. Jaubert 2013 Preliminary use-wear analysis of several Middle Paleolithic points from Qaleh Bozi 3 rockshelter, Central Iran, Iranian Archaeology, Vol.3: 7-13
نقشه طبیعی بخشی از البرز و موقعیت قلعه عسگر در جنوب دماوند
محوطه باز قلعه عسگر در سال 1368 توسط هیات بررسی منطقه دماوند به سرپرستی زنده یاد عنایت اله امیرلو شناسایی و در سال 1369 کاوش شد. در کاوش محوطه مجموعهای از دست ساختههای سنگی متکی بر تولید تیغه-ریز تیغه، بقایای یک اجاق، بخشی از لبه یک ظرف سنگی با تزیین کنده و تکهای از یک پیکرک گلی (شاخ بز) یافت شد. بقایای جانوری که عمدتا شکسته بودند، توسط دکتر مرجان مشکور بررسی شدند. در همان سال گزارش کوتاهی از این کاوش منتشر شد که در آن محوطه و یافتههای آن به دوره فراپارینه سنگی ( تا 14 هزار سال پیش) منسوب شد. متاسفانه با مرگ نابهنگام ایشان نتایج این کاوش هیچگاه منتشر نشد.
تیغه داس، ریز تیغه ساده و سنگ مادر منشوری تیغه-ریزتیغه
از آن زمان تاکنون، در بسیاری از انتشارات، قلعه عسگر به عنـوان یک مکان دوره فراپارینه سنگی معرفی شده است. مجموعهی قلعه عسگر در سال 1387 به بخش پارینه سنگی مـوزه ملـی ایـران منتقـل و بررسی اولیه آن انجام شد. در ایـن بـررسی روشن شد که مجموعه از لحاظ فناوری و گونهشناسی دارای ویژگیهای مشخص صنایع نوسنگی منطقه است. پس از مدتی بررسی کامل مجموعه شامل طبقهبندی جنس سنـگها، انـدازهگیری نمونهها و ثبت و ضبط مشخصههای فناوری انجام شد. نتایج این مطالعه همراه با نتایج بررسی بقایای جانوری، سالیابی نمونههای استخوان و منشایابی ابسیدین در آینده نزدیک منتشر خواهد شد. مجموعه شامل سنگ مادرهای تیغه- ریز تیغه و تراشه، قطعات شکلدهی و اصلاح سنگ مادر، یک کوبهی سنگی و شمار زیادی تیغه- ریز تیغه است. تولید تیغه- ریز تیغه هدف اصلی فناوری به کار رفته است و در تولید آنها هم از شیوهی ضربه غیرمستقیم (قلم و کوبه) و هم روش فشاری استفاده شده است. بسیاری از سنگ مادرهای تیغه- ریز تیغه یک سکویی بوده که در کنارهها و سطح پشتی آنها آثار آمادهسازی دیده میشود. شمار اندکی از نمونهها دارای روتوش و جلای داس هستند. در مجموع ویژگیهای فنی-گونهشناختی صنعت قلعه عسگر نشاندهندهی وجود یک استقرار یا استقرارهایی از دورهی نوسنگی در این مکان است. با توجه به نتایج این بررسی جدید، قلعه عسگر بایستی از سیاهه مکانهای فراپارینه سنگی ایران خارج و به مکانهای شناخته شدهی نوسنگی در منطقه افزوده شود.
منبع
Biglari, F. 2013 A Reconsideration of the Purported Epipaleolithic Assemblage of Qaleh Asgar, Alborz Mountains, Iranian Archaeology, Vol.3: 46
در شماره های اخیر مجله باستان شناسی ایران که در آبان ماه 1392 منتشر شده، مقالاتی درباره چند پژوهش جدید پارینه سنگی در ایران منتشر شده که در پستهای بعدی به آنها خواهم پرداخت.
برای اطلاعات بیشتر درباره شماره های جدید این مجله لطفا تارنمای ایران بوم را ببینید.
یکی از راههایی که باستان شناسان از طریق آن می توانند اطلاعاتی از نحوه استفاده انسانهای پارینه سنگی از محیط اطرافشان کسب کنند، بررسی جنس سنگهای استفاده شده در ابزار سازی است. سنگ آتشزنه یا چخماق از انواع سنگ مرغوبی است که در این دوره بکرات استفاده می شد. این نوع سنگ سیلیسی اغلب یا به شکل میان لایه های نه چندان ضخیم یا به شکل گرهک در سنگ آهک یافت می شود. فرسایش صخره ها در دراز مدت باعث پراکنش قطعات سنگ آتشزنه در دامنه ها می شود که در نهایت به بستر مسیلها و رودخانه ها می رسند. جوامع دوره پارینه سنگی از هر دو نوع منابع اولیه و ثانویه سنگ آتشزنه استفاده می کردند. در مطالعه حاضر بر اساس بررسی های انجام شده در غار دواشکفت که در دوره پارینه سنگی میانه (پیش از حدود 40 هزار سال پیش) ستگاه انسانهای احتمالا نئاندرتال بوده و همچنین مکانهای باز در منطقه تپه ماهوری گاکیه در شرق کرمانشاه، سعی شده درباره شیوه ها استفاده ساکنان غار از منابع سنگ آتشزنه (چرت رادیولاریت) اطلاعاتی کسب شود. در نتیجه این مطالعه مشخص شده که ساکنان غار بیشتر از سنگ های آتشزنه محلی که در اطراف غار در دامنه جنوبی کوه طاق بستان-میوله یافت می شد، برای ابزار سازی استفاده می کردند. وجود تعداد کمتری سنگ آتشزنه مرغوب مربوط به منطقه گاکیه در غار نشان می دهد که ساکنان غار در مواردی برای تهیه سنگ مناسب تا فاصله حدود 15 کیلومتری از غار دور می شدند.
برای دریافت مقاله اینجا را ببینید.
منبع:
بیگلری، فریدون (1391)، غار دواشکفت و الگوهای تامین و استفاده از منابع سنگی طی دوره پارینه سنگی میانی در دشت میانکوهی کرمانشاه، گزارش هاى باستان شناسى (8)؛ ويژه مجموعه مقالات همايش بين المللى باستان شناسى ايران: حوزة غرب، كرمانشاه، صص. 30-11، پژوهشکده باستان شناسی، پژوهشگاه میراث فرهنگی، تهران
بیگلری، فریدون (1391)، تاریخچة پژوهشهای پارینهسنگی ایران از آغاز تا اواخر دهة هفتاد، در مجموعه مقالات هشتاد سال باستان شناسی ایران، به کوشش یوسف حسن زاده و شیما میری، جلد 2، صص. 48-7، نشر پازینه با همکاری موزه ملی ایران و پژوهشکده باستان شناسی، تهران
نخستین گامهای جدی در پژوهشهای پارینهسنگی ایران پس از جنگ جهانی دوم را کارلتن کوون برداشته است. فعالیتهای میدانی باستانشناسان امریکایی، کانادایی، انگلیسی، دانمارکی و باستانشناسان برخی کشورهای دیگر در دهة 1330خ (1950م) تا اواسط دهة 1350خ (1970م) اطلاعات ما را از فرهنگهای پارینهسنگی ایران، خصوصاً در زاگرس افزایش داد. اما مقطعی بودن این پژوهشهای میدانی و نبود کاوشها و بررسیهای گسترده و مداوم باعث شد که ایران بهرغم غنای آثار پارینهسنگی، در عرصههای بینالمللی به جایگاه واقعی خود در پژوهشهاي پارینهسنگی دست نیابد. از سوی دیگر باستانشناسان ایرانی نیز به دلایل گوناگون بسیار دیرتر از سایر کشورهای منطقه وارد این عرصة پژوهشي شدند و عملاً از اواخر دهة 1360 و طی دهة 1370 بود که نخستین پژوهشهای میدانی خود را انجام دادند. در نتیجة این تلاشهای جدید مکانهای متعددی در مناطق ناشناخته چون گیلان، حاشیة کویر مرکزی و همچنین زاگرس شناسایی، بررسي و نتايج آن منتشر شد. اما این تلاشهای اولیه و انفرادی به علت نبود حمایت تشکیلات رسمی باستانشناسی کشور تا اواخر دهة 1370 گسترش چندانی نیافت. بازگشت مجدد باستانشناسان خارجی در دهة 1380 از سویی باعث آشنایی باستانشناسان جوان ایرانی با شیوههای جدید کاوش در مکانهای پارینهسنگی شد و از سوی دیگر امکان بازنگری برخی نظریات پیشین را فراهم آورد.
برای دریافت مقاله اینجا را ببینید
فریدون بیگلری و ولی جهانی (2012) مجله پیش از تاریخ اوراسیا، شماره 8 (1-2)، صص 28-3، انتشارات دانشگاه هاروارد.
مقاله حاضر مروری دارد بر پژوهشهای اخیر باستان شناسی پارینه سنگی در گیلان، واقع در جنوب غربی دریای مازندران که بر اساس اطلاعات به دست آمده طی دهه گذشته نگاشته شده است. مکانهای شناسایی شده در گیلان مربوط به دوره های پارینه سنگی قدیم تا اواخر پارینه سنگی هستند و شامل غار، پناهگاه صخره ای و محوطه های باز اند. مکانهای پارینه سنگی قدیم گنج پر و دربند حاوی بقایای باستان شناختی مربوط به پلیستوسن میانی و یا احتمالا کهن تر هستند. از دوره بعدی یا دوره پارینه سنگی میانی تنها مکان شناسایی شده غار یرشلمان است. اما بقایای اواخر دوره پارینه سنگی حداقل از چهار غار و پناهگاه صخره ای و دو محوطه باز به دست آمده اند. در حال حاضر گیلان مستدل ترین شواهد صنعت آشولی در ایران و کهنترین سالیابی رادیومتریک مرتبط با ست انسان در فلات ایران را ارایه کرده است.
برای دریافت مقاله اینجا را ببینید.
درباره این سایت